ذکر میرزا ویکتور شکل شکن
پیر طریقتِ نقادان، مرشد شریعت فرمالیستان، میرزا ویکتور معروف به شِکلوفسکی در سنه ۱۸۹۳ در فِسکی از قصبات مملکت روس منت بر ما گذاشتی و دیده بر جهان گشودی. والدش این غلام را از آشنایان دور نگه داشتی تا گزندی از چشم زخم آنان مر او را نرسد. و همین عقدهای در او پدید آورد که علت آشنا گریزی وی شد و به سمت دریا راندی و از صدای مرغان دریا رعشه بر جانش افتاد و مدهوش بگشت، چون چشم گشود پیری را بدید که او را ندا داد: ای شکلو تو را بشارت باد که زمانی آید پیری صاحب نفس و آشنا سوز خواهی شد و هنرمندان درگاهت را بوسه خواهند داد، به شرط آنکه در ریاضت آشنا زدایی در آیی، که اگر چنین کردی ملکوت هنر بر تو هویدا خواهد شد.
شکلو با اشاره پیر از فرود به فراز آمدی و عادت شکن شدی و همه را معکوس بدید چون سر در زمین و پا درآسمان داشتی. چنان باد در غبغب انداختی که گویی به گوارت دچار است و با تعجب گفتا: ای مهتر مرا چه میشود که سبیل چخماقیات را ندیده بودمی! پیر خندید و گفت: کین همه از نتایج سحر است. زان پس او آنچنان به شکستن پرداخت که شیشهای برای همسایگان باقی نماند، کارش به عدلیه و محبس افتاد، در محبس عزلت گزیدی و سر در جیب تفکر فرو برد و بعد از چهل روز در مکاشفهای بشنید که:
من از بیگانگان هر گز ننالم که هر چه کرد با من آن آشنا کرد
زان پس بیگانگان به طریقت وی در شدند و او چنان غرق در جذبههای آشنازدایی بود که ناخودآگاه حرکات موزونی از خودش در میکرد و اینگونه آواز سر میداد…
مَنَم شِکلو هَمان فُرمال روسی که از بیگانگان هرگز ننالم
شکستم هر چه فرم و شکل هستی که با من هرچه کرد آن آشنا کرد
از وصایای آن جناب است: سالکان وادی هنر بپرهیزید از آشنایی همچو سوسک از نسوان ایضا.
خواهی که شوی مستجاب الدعوه بشکن همه رو جون هر چی مَرده
وی در حالی که به جهت ساختارشکنی همچو نوزادان گریه میکرد دار فانی را وداع گفت. به امید آنکه ملائک من باب ساختارشکنی او را به بهشت ببرند.
آخرین دیدگاهها